اطلاعات دینی

وبلاگی جهت گردآوری اطلاعات معارف و دین اسلام

اطلاعات دینی

وبلاگی جهت گردآوری اطلاعات معارف و دین اسلام

هدف خداوند از آفرینش انسان

هدف آفرینش انسان دارای دو جنبه است :


 الف ) هدف فاعل ( خداوند ) ، ب ) هدف فعل ( انسان ) . هدف فاعل ( با قدری مسامحه )؛ یعنی ، آنچه خدا را به آفرینش انسان برانگیخت و هدف فعل ؛ یعنی ، آنچه انسان به آن منتهی می شود . هدف فاعل در آفرینش انسان با توجه به مطالب زیر روشن می شود :


 1- خداوند متعال به مقتضای این که خودش واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست ، هیچ محد ودیتی و نقصی ندارد و همه کمال ها را دارا است ؛ بلکه عین کمال است.


2- از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است


3- هرخیری و کمالی ناشی از وجود است و هر شر و نقصی ناشی از عدم؛ مثلا علم خیر و کمال است و جهل شر و نقص به شمار می آید. قدرت نیز درمقابل عجز و ناتوانی ، یک امر وجودی است . پس معلوم می شود که وجود خیر است و در مقابل آن هر شر و نقصی از عدم است .


4-   با توجه به مقدمه سوم می توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق می شود .پس لازمه فیاض بودن آفریدن است .


5- این نکته را می توان از راه دیگری نیز بیان کرد و آن این که اگر چیزی امکان ایجاد شدن را داشته باشد و خداوند نیز به عنوان علت فاعلی ، توانایی ایجاد آن را داشته باشد؛ اما آن را ایجاد نکند، این نیافریدن با توجه به این که وجود خیر است منع از خیر است و بخل محسوب می شود و بخل از خداوند محال است . از این مقدمات نتیجه می گیریم که علت غایی و هدف فاعل در آفرینش ، فیاض بودن خداوند است ؛ یعنی ، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ می دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است .


 6- صفات خدا زاید بر ذات او نیست . صفات انسان و دیگر اجسام زاید بر ذات آنها است ؛مثلا" سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است . این سرخی و شیرینی ، خارج از ذات سیب است . سیب می تواند به جای این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند. بحث اتحاد ذات و صفات خداوند،یک بحث کلامی عمیق است که می توانید در علم کلام در بحث توحید صفاتی مطالعه کنید. آن چه در این جا برای ما مهم است ، این که فیاض بودن ،که علت غایی آفرینش است ،خارج از ذات خدا نیست . پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت : چون خدا است . پس علت غایی در واقع خود خداوند است . این همان سخن فلاسفه است که می گویند : علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است و شاید بتوان همین معنا را ازبرخی آیات قرآن نیز استفاده کرد :


(وَ لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ اْلأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ، و آگاهی از ( غیب )و اسرار نهان ( آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؛ و همه کارها به سوی او بازمی‏گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکّل نما! و پروردگارت از کارهایی که می‏کنید، هرگز غافل نیست ! )[1] ،  برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به : 1 - المیزان ،ج 8، ص 44علامه طباطبایی 2- معارف قرآن مصباح یزدی. 


7- این که گفته می شود، آفریدن لازمه فیاض بودن خدا است ، بدین معنا نیست که او مجبور به آفریدن است ؛ زیرا در جبر همواره یک نیروی خارج و برتری بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد و او را مجبور می کند؛ اما دربارهً خداوند هیچ نیروی دیگری  غیر از او  فرض نمی شود، چه رسد به این که برتر از او باشد تا بتواند او را مجبور کند .پس وقتی می گوییم بین فیاض بودن و آفریدن تلازم است ، اختیار و اراده را در آفرینش از او سلب نکرده ایم و در واقع بین فیاض بودن و آفرینش اختیاری و ارادی تلازم است .


8 - حال که معلوم شد هدف فاعل در آفرینش ذات خداوند است ؛ پس هر آن چه غیراز ذات به عنوان هدف ذکر می شود، به عنوان هدف میانی است ( نه هدف حقیقی و نهایی ) ؛مثلا" گفته می شود خدا آفرید تا به بندگان جود کند.


 من نکردم خلق تا سودی کنم                             بلکه تا بر بندگان جودی کنم


 یا خدا آفرید تا بندگان را به کمال برساند .ویژگی هدف میانی این است که همواره معقول است که از هدف آن سؤال کرد؛ مثلا" می پرسند؛ چرا خداوند انسان را آفرید؟ می گویید تا او را به کمال برساند و یا به او جود کند .در این جا می توان دوباره پرسید : چرا او را به کمال برساند؟ یا چرا به او جود کند؟ می گویند : چون فیاض و جواد است. دیگر صحیح نیست که سؤال شود : چرا فیاض و جواد است ؛ زیرا فیاض بودن در ذات او هست .


 9- آن چه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرینش است ؛ اما هدف فاعل در آفرینش یک موجود خاص (مانند انسان ) نیازمند یک نکته ویژه است . این نکته درباره انسان عبارت است از (کمال خاصی که خداوند می خواست با خلقت انسان آن را بیافریند ).


 توضیح : لازمه کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند .او قبل ازآفرینش انسان ، موجودات دیگری را به نام ملائکه آفریده بودکه از همان ابتدای آفرینش شان دارای همه کمالات ممکنه بودند؛ یعنی ، همه کمال ها را بالفعل دارا بودند .پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمی کنند و مرتبه وجودیشان تکامل نمی یابد [ خداوند از زبان ملائکه فرمود :( وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ ، و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد؛ وَ إِنّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ، و ما همگی )برای اطاعت فرمان خداوند( به صف ایستاده‏ایم؛ وَ إِنّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ، و ما همه تسبیح‏گوی او هستیم [2] (


حضرت علی( ع)فرمود :


( ثم فتق ما بین السماوات العلا فملاهن اطوارا" من ملائکته منهم سجود لایرکعون و رکوع لاینتصبون و صافون لایتزایلون و مسبحون لایسامون ؛ سپس آسمان های بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پرنمود .گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوع اند و نمی ایستند و گروهی در صف هایی ایستاده اند و پراکنده نمی شوند و گروهی هموراه تسبیح گویند و خسته نمی شوند ) [3]


 آنان خدا را پرستش می کنند و این کمالی است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نافرمانی و مخالفت ندارند.  خداوند متعال فرمودند:( لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ، هرگز در سخن بر او پیشی نمی‏گیرند؛ و )پیوسته( به فرمان او عمل می‏کنند) [4]


 ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ ،ای کسانی که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند )به طور کامل( اجرا می‏نمایند) [5] .


  خداوند به دلیل فیاض بودنش ، می خواست علاوه برکمالی که ملائکه دارند، یک کمال برتری نیز بیافریند و آن کمال اختیاری انسان است ؛ یعنی ، موجودی را بیافریند که همه این کمال ها را با اختیار و انتخاب خود به دست بیاورد .از این رو انسان را آفرید، انسانی که از ابتدا دارای همه کمالات نیست ؛ اما به گونه ای است که می تواند به آن کمال ها برسد .روشن است کمالی که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خود تحصیل می کند، از کمال اعطایی ملائکه برتر است امیرمومنان( ع ) فرمود :


 ( ان الله عزو جل رکب فی الملائکه عقلا" بلاشهوه و رکب فی البهایم شهوه بلا عقل ورکب فی بنی آدم کلیهما فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملایکه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهایم ؛ خداوند عز وجل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید .پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند ازحیوانات پست تر خواهد بود) [6]


مولوی گفته است:


در حدیث آمد که خلاق مجید                      خلق عالم را سه گونه آفرید


یک گروه را جمله عقل و علم و جود               آن فرشته است و نداند جز سجود


 نیست اندر عنصرش حرص و هوی               نور مطلق زنده از عشق خدا


 یک گروه دیگر از دانش تهی                         همچو حیوان از علف در فربهی


اونبیند جز که اصطبل و علف                         از شقاوت غافل است و از شرف


و آن سوم هست آدمیزاد و بشر                    از فرشته نیمی و نیمش زخر


نیم خر خود مایل سفلی بود                           نیم دیگر مایل علوی شود


تا کدامین غالب آید درنبرد                             زین دوگانه تا کدامین برد نرد


پس هدف فاعل و علت غایی درآفرینش انسان ، فیاض بودن خداوند است . لازمه فیاض بودن خدا، این است که این نوع از کمال ممکن را نیز بیافریند و اصلا" این کمال برترین کمال امکانی است .


10- از این رو، هر انسانی که همه کمال های ممکنه انسانی راکسب کند، غرض اصلی از خلقت انسان را معنا خواهد بخشید و شاید معنای حدیث ( ( لولاک لما خلقت الافلاک ؛ اگر نبودی تو افلاک را نمی آفریدم ) ) همین نکته باشد .برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به : 1- بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج 16، ص 406، روایت اول ، باب 12 2- المیزان ، علامه طباطبایی ، ج 10، ص 157، ذیل آیه ( هود، آیه 7 ) .


11 - همین نکته ویژه درهدف آفرینش انسان ، در واقع می تواند جنبه دوم سؤال از هدف خلقت انسان را مشخص کند .گفتنی است که هدف انسان ، رسیدن به آن کمال نهایی است و راه آن بندگی خداوند است و آیه:( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ [7] ،من جنّ و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند )  و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)



[1] -سوره هود آیه 123


[2] - الصافات آیه 164و165و166


[3] - نهج البلاغه . خطبه اول


[4] -سوره انبیا آیه 27


[5] -سوره تحریم آیه 6


- [6] وسایل الشیعه ج 1، ص 164


- [7]  سوره ذاریات ، آیه 56

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.